گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن-مشرق زمین
فصل بیست و هشتم
.فصل بیست و هشتم :بنیادگذاران ژاپن


مقدمه

تاریخ ژاپن درام ناتمامی است که سه پردة آن اجرا شده است. اگر از قرون ابتدایی یا افسانه ای چشم پوشیم، پردة اول این درام دورة بودایی ژاپن است(522- 1603): ژاپن ناگهان به وسیلة چین و کره به تمدن می گراید، و در پرتو دین، تلطیف می شود و شاهکارهای تاریخی ادب و هنر خود را می آفریند. پردة دوم، دورة ملوک الطوایفی و آرامش ژاپن است (1603-1868)، عصر حکومت شوگونهای خاندان توکوگاوا است: ژاپن خود را از همسایگان دور می گیرد، نظری به خاک بیگانه و بازرگانی خارجی ندارد، به کشتکاری خرسند است و قرین هنر و فلسفه. پردة سوم درام، دورة جدید ژاپن است که در 1853 با ورود ناوگان ایالات متحد امریکا آغاز می شود: عوامل داخلی و خارجی، آن را به تجارت و صنعت و جستجوی مواد و بازارهای خارجی وا می دارند. پس، به منظور گسترش خاک خود، به جنگ می رود، گرایشها و شیوه های امپریالیستی غرب را تقلید می کند، و تفوق نژاد سفید و صلح جهانی را مورد تهدید قرارمی دهد. به حکم سوابق تاریخی، پردة آتی چیزی جز جنگ نخواهد بود.
ژاپنیان با دقت به بررسی تمدن ما پرداخته اند تا مزایای آن را جذب کنند و تمدنی برتر از آن فراهم آورند. شایسته است که ما نیز از سر خردمندی با همان صبر و دقتی که ژاپنیان در مطالعة تمدن ما از خود نشان داده اند تمدن آنان را مطالعه کنیم، تا هنگام فراآمدن بحرانی که پایانش جنگ یا تفاهم است، قادر به ایجاد تفاهم باشیم.

I – فرزندان خدایان

چگونه ژاپن به وجود آمد؟ – تأثیر زلزله
چنانکه از کهنسالترین تاریخ ژاپن برمی آید، در آغاز تنها خدایان وجود داشتند. نرین و مادین بودند، به دنیا می آمدند، و شکار مرگ می شدند. سرانجام، خدایان سالخورد به

برادر و خواهری خدازاد، به نام ایزاناگی و ایزانامی، فرمان دادند که ژاپن را بیافرینند. پس، آنان بر پل شناور آسمان ایستادند، نیزه ای جواهرنشان در اقیانوس فرو بردند و برکشیدند. قطراتی که از نیزه فرو چکید، به صورت «جزایر مقدس» درآمد. سپس، خدایان از نظارة غوک بچگان به راز تناسل پی بردند، و بر اثر آن ایزاناگی و ایزانامی درآمیختند و نژاد ژاپنی را زادند. از چشم چپ ایزاناگی، اماتراسو، الاهة خورشید، زاده شد، و از نوادة آماتراسو، که نی نی جی نام داشت، سلسلة ناگسستة سلاطین دای نیپون یا ژاپن پدید آمد. از آن روزگاران تا کنون تنها یک دودمان شاهی بر ژاپن فرمانروایی کرده است.1
از نیزة جواهرنشان، 4223 قطره فروچکید، زیرا مجمع الجزایر ژاپن مرکب از 4223 جزیره است.2 از میان اینها، ششصد جزیره قابل سکونت است، ولی فقط پنج جزیره وسعت کافی دارد. بزرگتر آنها، هوندو، یا هون شو، 1818 کیلومتر طول و 117 کیلومتر عرض دارد، و مساحت آن، که به 205000کیلومتر مربع می رسد، نیمی از مساحت مجمع الجزایر را تشکیل می دهد. وضع این جزایر، و همچنین تاریخ اخیر آنان، به اوضاع انگلیس می ماند: دریا ژاپنیان را از حمله های خارجی محافظت کرده است، زندگی در امتداد سواحلی به طول 22000 کیلومتر قومی دریانورد به بار آورده است، و ضرورتهای جغرافیایی و تجارتی، آنان را بر دریاها مسلط گردانیده است. بادهای گرم و جریانهای جنوبی با هوای سرد قله ها آمیخته و ژاپن را، مانند انگلیس، از آب و هوایی پر ابر و باران آور و رودهایی کوتاه و پرشتاب برخوردار ساخته، و صاحب رستنیها و مناظر گوناگون کرده است. صرف نظر از شهرها و برزنهای مخروبة آنها، سرزمین ژاپن در موسم باز شدن شکوفه ها به بهشت عدن ماننده است، و کوهها، به جای سنگ و خاک، از گلها و گیاههای دل انگیز پوشیده شده اند، چنانکه کوه فوجی نمونة جمال و انتظام هنری است.3
تردیدی نیست که زلزله، و نه قطرات نیزة خدایان، جزایر ژاپن را به وجود آورده است. شاید، غیر از امریکای جنوبی، هیچ سرزمینی دستخوش چنین زلزله های موحشی نشده
---
1. موتو اوری، بزرگترین نقاد ژاپنی، در پاسخ کسانی که در صحت این ادعا تردید می کنند، چنین می گوید: «سستی این سخن خود دلیل اعتبار آن است، زیرا کیست که کار خود بگذارد و داستانی بظاهر چنین مسخره آمیز و باورنکردنی بپردازد!»
2. واژة «ژاپن» محتملا تحریف کلمة مالایایی «جاپانگ» Japang” یا «جاپون» (Japun) است، و این کلمات نیز مشتقند از کلمة ژاپنی «نیپون» (Nippon )، که خود از تحریف کلمة چینی «جیه پن» (Jih-pen)، به معنی «جای برآمدن خورشید»، به دست آمده است. ژاپنیان معمولا «دای» (Dai )، به معنی «بزرگ»، را پیش از کلمة «نیپون» می آورند.
3. کوه فوجی سان، که بعداً به آن فوجی یاما گفته اند، قبلة آمال هنرمندان و روحانیان است، و قلة مخروطی شکل آن 3776 متر ارتفاع دارد، و هرساله هزاران تن به زیارت آن می روند. آخرین بار، این قله در 1757 آتشفشانی کرد.

باشد. در سال 559، زمین لرزید و روستاها را به کام کشید، ستاره های دنباله دار درخشیدن گرفتند و شهابها فروافتادند، و راهها در دل تیرماه از برف پوشیده شدند. سپس خشکسالی و قحطی پدید آمد، و هزاران هزار ژاپنی به هلاکت رسیدند. در 1703، زلزله، تنها در توکیو، 32000 تن را به قتل رسانید. در 1885، بار دیگر پایتخت بر اثر زمین لرزه ویران شد و هزاران تن در شکافهای زمین فرو رفتند و شمار مردگان به حدی رسید که اجساد را در گاریها توده می کردند و گروه گروه به خاک می سپردند. در 1923، زلزله و طغیان آب و آتش در کیوتو 100,000، و در یوکوهاما و اطراف آن 37000 انسان را کشت، و شهر کاماکورا، که به بودا- پارسای هندی- مهر فروان داشت، تقریباً سراسر نابود شد، و فقط مجسمة عظیمی از بودا، که در آنجا نصب بود، با اندکی شکستگی، در میان ویرانه ها باقی ماند و گویی به زبان حال، این درس بزرگ تاریخ را ابلاغ کرد که خدایان می توانند، با داشتن زبانهای بسیار، خاموش بمانند! البته اینهمه شقاوت در سرزمینی که خدایان خود خالق و حاکم بیواسطة آن بودند، مردم را مبهوت ساخت. با این وصف، ژاپنیان بدبختیهای بزرگ خود را معلول جنبش ماهی عظیمی که در زیرزمین خفته است و گاهی چرتش پاره می شود و تکانی به خود می دهد، دانسته اند و ظاهراً هیچ گاه به فکر ترک زادگاه پرخطر خود نیفتاده اند. حتی، روزی پس از آخرین زلزلة بزرگ، کودکان گچهای فرو ریخته را به جای مداد در دست گرفتند و آجرهای برهم افتادة خانه های خود را لوح انگاشتند و به نوشتن درسهای خود پرداختند! این ملت تازیانة حوادث را با شکیبایی تحمل کرده و، براثر تیره روزیهای مکرر، پشتکاری یأس ناپذیر و شهامتی خوف آور یافته است.